بیوگرافی بهزاد اتابکی:
بهــزاد اتــابکی در سال 1377 کارشناسی ارشد معماری را در دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز به پایان رساند، در سال 1380 از دانشکده هنـرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته کارشناسی ارشد طراحی شهری فارغ التحصیل شد و پس از آن در رشته معماری منظر در دانشگاه شهید بهشتی، در سال 1385 از این دانشگاه مدرک کارشناسی ارشد دریافت نـمود. از سال 1377 پس از تاسیس دفتـر شخصی خود – استودیو بهزاد اتابکی – فعالیت حرفهای را آغاز نـموده و در سال 1394 با پرشیا قرهگوزلو دفتـر معماری، طراحی شهری و منظر “اتابکی-قرهگوزلو و همکاران” را تأسیس نـموده. او در زمینههای طرح و مطالعات معماری و شهرسازی، طراحی و مدیریت اجرایی پروژه های معماری، معماری منظر و معماری داخلی تجربیات فراوانی کسب نـموده است که مجموعه گوناگونی از کاربریها را شامل میشود. او در سال 1394 پس از کسب رتبه اول مسابقه، به همراه پرشیا قرهگوزلو، نـماینده معماری ایران و مدیر هنری پاویون ملی ایران در بینال معماری ونیز 2016 بود. در سال 1386 پس از دریافت بورس مطالعاتی بنیاد ژاپن، مطالعات خود پیرامون معماری ژاپن در دوره معاصـر را پس از ملاقات و نشست هایی با معماران پیشـرو ژاپنی، در آن کشور به انجام رسانده است. همچنین در سال 2007 کاندید دریافت جایزه آقا خان در معماری شده است. برخی از آثار او در نمایشگاه های مختلفی به نمایش در آمده و در نشریات، کتابها و وبسایتهای داخلی و خارجی متعددی منتشر شده است. وی در مسابقات معماری و شهرسازی بسیاری شـرکت داشته و در تعدادی از آنها برگزیده شده است، او همچنین علاوه بر فعالیت حرفهای، به تدریس در دانشگاه نیز مشغول میباشد.
گفتگو با بهزاد اتابکی:
سوال: پترن را چگونه تعریف می کنید؟ چه شرایطی لازم است تا چیزی را به عنوان پترن دسته بندی کنیم؟
جواب: بنظر من پترن در واقع یک موتیف یا یک الگو است که به شکل قابل درکی تکرار پذیر و البته توسعه پذیر باشد.
سوال: چه حوزه ای از موضوع پترن برای شما جالب توجه است؟ چه وجهی از پترن برای شما موضوعیت دارد که به عنوان یک پرسش و مسئله معاصر به آن بپردازید؟
جواب: البته شما پرسیدید که “چه حوزه ای از پترن” اما من ترجیح می دهم بپرسید که “پترن در چه حوزه ای”؛ و به نظرم برای این پرسش می توانم پاسخ مناسب تری را به شما ارائه دهم. پس باید اشاره کنم که من برای پترن مرز و حوزه ی مشخصی قائل نیستم. اما خودم شخصا به پترن در حوزه ی موسیقی بسیار علاقه مندم و همچنین در حوزه ی هنر معاصر (به شکل عام) و هنر دیجیتال (به شکل خاص)، و باید تصریح کنم که منظورم از موسیقی صرفا موسیقی معاصر نیست، بلکه موسیقی در تمام اعصار.
سوال: نقش پترنها در طراحی معاصر را چگونه می بینید؟
جواب: نمیخواهم برای آن نقش مشخص و جدایی در نظر بگیرم؛ پس به عنوان یکی از اِلمانهای تشکیل و توسعه دهندهی فضا و یا تکنیکی برای تولید و توسعهی این اِلمانها در نظر می گیرم؛ درست مثل سایر اِلمان ها، اما با این پیش فرض که مولفههای معاصر بودن در آن مشهود باشد. در هنر و معماری معاصر می توان مثال های برای آن یافت، که ممکن است با تکرار ها و توسعه ها بتواند به یکپارچه شدن اثر کمک کند، یا اینکه آن تکرارها تاکید روی موضوع مشخصی داشته باشد که هدفِ ذهنِ هنرمند بوده است.
سوال: پترن در معماری با پترن در سایر حوزه ها چه تفاوتی دارد؟
جواب: من تفاوت معنا داری برای آن قائل نیستم. پترن برای من مفهوم مشخصی دارد، و در هر حوزه ای که موضوعیت پترن مطرح باشد برایم همان معنا را به همراه خواهد داشت. چه به عنوان خودِ اثر یا یک اِلمان از اثر باشد و یا تکنیکِ تولیدِ “تشکیل دهندههای” اثر. همانگونه که پیشتراشاره کردم؛ پترن مولفه و موتیفی قابل درک، تکرار و قابل توسعه است. برای مثال در موسیقی نیز موتیف داریم و موتیف به اشکال مختلفی دچار بسط و تکرار میشود که البته این تکرارها لزوماً یکسان نیستند و ممکن است در هر تکرار دچار تغییراتی هم بشود ولی همچنان اثر به شکل یکپارچه درک شود.
سوال: چه هنرمندان شاخصی در این حوزه میشناسید؟
جواب: بی شک هنرمندان بسیاری وجود دارند، مثلاً پیرنیا در شناخت معماری ایران، سیحون در بکارگیری هندسه و الگوهای ایرانی در فضای سه بعدی، مارکوف برای شناخت موتیف ها در معماری ایرانی و ماهرالنقش در کاشی کاری ایرانی.
در معماری جهان نیز نمونههای متعددی وجود دارند که زاها حدید با استفادهی هوشمندانه از توسعهی پترنها، یکی از بهترین مثالهاست، یا هرزوگ و دمورن، و تامس هترویک.
در هنر مدرن میتوانم از وازارلی و گوستاو کلیمنت یاد کنم، حتی قلم گذاری امپرسیونیستی ونگوک را هم میتوان در این دسته بندی قرار داد.
در باب هنر معاصر، دیمیَن هِرست یکی از روشن ترین مثال هاست، و همینطور نِد کان که در فضایی بین اینستالیشن و معماری، الگوهایی از جلوه های طبیعت را به کار می گیرد، و یا دانیل بیورَن که معروفیتش را مدیون همان چیدمان ستونهای راه راه در فضای عمومی است.
در موضوع موسیقی که مثال ها بسیار بسیار گسترده ترهستند آن هم تقریباً در تمام اعصار، اگر بخواهم خیلی کوتاه به برخی دوره ها اشاره کنم؛ در استفادهی هوشمندانه و قابل درک از موتیفها و بسط و توسعهی آنها میتوانم از باخ در باروک و بتهوون در دورهی کلاسیک نام ببرم، و در دوره مدرن میتوانم به آثار اُلیویه مِسیان اشاره کنم، و یا فضای سریالیستی در آثار پییِر بولِز، که تلفیقی زیرکانه از ریاضیات و موسیقی به نظر میرسند، فیلیپ گلاس و استیو رایش که آهنگسازان مینیمالیست هستند، که در آثار گلاس به وضوح تکرار موتیفهای ملودیک و بازگشت به روابط کنترپوآنی را شاهدیم.
سوال: میتوانیم به معمار و آهنگساز یونانی الاصلی که ابتدا به خاطر همکاری با لوکوربوزیه به عنوان معمار شناخته شد هم اشاره کنیم….
جواب: بله، یانیس زناکیس، که ریاضیات را بسیار خوب می دانست، با تحصیلات مهندسی پس از جنگ به فرانسه آمد و همانطور که میدانیم پاویون فیلیپس را به همراه لوکوربوزیه، برای اکسپوی ۱۹۵۸ بروکسل کار کرد، با فرمی مبتنی بر هندسهی هیپربولیک پارابلویید، که همان هم سر چشمه جرقه های اختلافی شد بین خودش و لوکوربوزیه. مثال جالب دیگر استفاده از آثار وازارلی است در پس زمینهی یکی از اجراهایش که خود نمونهای است برجسته از تلفیق ریاضی، هندسه و موسیقی در یک فضا.
سوال: نگاه یک طراح ایرانی به پترن چه تفاوتی با سایر طراحان غربی و شرقی دارد؟
جواب: میتوان از دو وجه “پروسه تولید اثر” و “محصول نهایی یا خودِ اثر” به موضوع پرداخت. از جنبه پروسه ی تولید اثر، می توان نگاه ها را تا حدودی نزدیک به هم دانست، شما ایده هایی را در جهت تولید یک اثر پیش میبرید که این امر میتواند مشترک باشد، اما از این دیدگاه که یک هنرمند و معمار ایرانی پشتوانهای متفاوت دارد، یا تکیه بر تاریخی دارد که میتواند نتیجهای داشته باشد که به لحاظ شکلی یا مفهومی و یا فلسفی متفاوت باشد، و طبیعتاً با این دید و از این خوراک اولیه می تواند اثر متفاوتی تولید کند، از این وجه است که میتوانیم از تفاوتی معنی دار صحبت کنیم. به عبارت دیگر، پروسه لزوما متفاوت نیست اما محصول میتواند متفاوت باشد.
سوال: چه بر سر نقوش تاریخی ایرانی آمد؟ آیا میتوان قایل به یک حذف تدریجی و طبیعی به دلیل ناکارامدی شد و یا یک حذف قهری اتفاق افتاد؟
جواب: من فکر می کنم چیزی بر سر آن نیامده؛ اصلا چرا باید بلایی سر آن آمده باشد؟ بنظر من هر چیزی که ریشه دار باشد بدون شک در آینده ی دور یا نزدیک جوانه می زند، به روز می ماند و خودش را حفظ می کند و با زمان پیش می رود؛ اما اینکه در برهه های مختلفی از تاریخ یک مفهوم یا موضوع قدیمی یا سنتی، در هرجای دنیا دچار بی مهری واقع شود و یا کنار گذاشته شود دلایل متعددی دارد، یکی از آنها میتواند تکرار بی توجه به منشاء یا ریشه باشد که می تواند ادامهی حیات آن موضوع یا مفهوم را مخدوش کند.
سوال: جایگاه نقوش تاریخی ایران در طراحی معاصر کجاست؟ آیا به نقوش ایرانی قایل هستید و یا بیشتر از هویت ایرانی آن را متعلق به حوزه فرهنگی اسلامی میدانید؟ به عبارت دیگر، چگونه است که برخلاف کشورهای عربی، این نقوش کارکرد هویتی خود را برای ایران از دست دادند و محدود به فضاهای مذهبی شدند؟
جواب: آنچه را در این خطه خلق شده، من هنر ایرانی مینامم، چه پیش از اسلام و چه بعد از آن، و اگر منظور شما هنر ایرانی در دورهی اسلامی است، پس با این نامگذاری میتوانیم تقسیم بندی زمانی کنیم.
این که چرا از بین رفته یا کمتر سراغش میروند…، نه همیشه اینگونه نیست و در مواقعی، خیلی ها روی آن کار کرده اند و به روز نگهش داشتند؛ اما جایی که دنبال نشده شاید به این دلیل بوده که دچار تکرار مکررات شده؛ حالا شما اگر منظورتان حوزه مذهبی است شاید یکی از علت ها این باشد که ورود به حوزه مذهبی و اعمال تغییرات در این راستا راحت نیست و موضوعی مناقشه بر انگیز است که به مطالعه و تعامل بسیاری نیاز دارد تا صحبتی را از ریشه شروع کرد و به جوانه رسید.
در بسیاری از کشورهای دنیا، و نه فقط کشورهای عربی، میبینید که به نوعی از موتیف های پیشین استفادهی عین به عین شده، بی هیچ تغییری، مانند یک پیکر مومیایی.
از نظر من، به مقولهی موتیفها و پترنها در گذر زمان باید مانند موجود زنده نگاه شود، مولد باشد و بهروز و زنده بماند. اگر بخواهیم معاصر بمانیم، در واقع با تکیه بر تاریخ باید دید رو به آینده داشته باشیم. تعصب داشتن ارتباط سالم بین تاریخ و آینده را مخدوش میکند و معاصر بودن از بین می رود.
سوال: پترن در پروژه های شما چه جایگاه و نقشی دارد؟
جواب: جواب این سوال را تا حدودی در پرسشهای اول گفتم، که نظر شخصی ام بر آن است که برای پترن به طور خاص و از پیش، تعیینِ نقش نمیکنم؛ همانند تمام المان ها و البته تکنیکهایی که برای تولید و ساخت فضا استفاده میشوند میتواند نقشهای متفاوتی بپذیرد؛ مثالی از کارهای خودمان اگر بخواهم ارائه بدهم، میتوانم به پاویون ایران در بینال معماری ونیز اشاره کنم، پترنی که از بافت شهر برآمده بود، از سقف روی دیوار حرکت کرده بود، و روی زمین به عکس هوایی و ادامه ی همان پترن تبدیل میشد، خودش در واقع بدنهی فیزیکی فضا را تشکیل داده بود و المان سازندهی اصلیِ خودِ فضا بود؛ یا در پروژه مسکونی پارک، برای ساخت پترن از المانها یا موتیف یا دانه بندی آجر استفاده شد، که این پترن، خود موجدِ پترن دیگری شد؛ یعنی “بازنمایی حرکت باد در پردهی آویزانِ پشت پنجره”، یعنی تغییر پترن آجری به پترنی با دانه بندیِ متفاوت که نقش دیگری را ایفا میکرد، نقشی مفهومی در بیان ایده اصلی پروژهی ما.
سوال: یعنی به عبارتی شما حرکتی طبیعی را در لحظه فریز کردید و پترن را از آن به وجود آوردید؟
جواب: در واقع بهتر است بگویم که یکی از معانی پترن – مانند پترنهای رفتاری که در علوم اجتماعی و در روانشناسی استفاده میشوند – میتواند بازنمایی رفتار باشد؛ بازنمایی صفت ها و شخصیت های رفتاری که هر کسی دارد و تکرار پذیر است، این پترنها درون خودشان معنایی دارند. در این پروژه، مفهومی که با استفاده از پترن بازنمایی کردیم این بود که اگر پارچه ای به عنوان پرده، پشت پنجره آویخته شده باشد، میتواند این حس را منتقل کند که فضایی مسکونی پیش روی ما است، و اگر گوشه ی پنجره هم باز باشد و تکان خوردن پرده هم دیده شود؛ احساس زنده بودن و جریان داشتن زندگی در این فضا را منتقل میکند. حالا ما در این پروژه تمام این صحنه ها، حرکت ها و درواقع سناریوی رفتاری را تبدیل کردیم به جلوه ای بیانگرا در پوسته ی بنا.
سوال: چه رویکردی به تزئینات در معماری و به خصوص معماری معاصر دارید؟
جواب: من درکارهایمان برای تزئینات “به تنهایی” نقش و ارزشی قائل نیستم، در واقع در پروژه های خودمان هیچ المانی به عنوان “فقط تزئین” نقشی ایفا نمیکند، هر المانی که طراحی میشود در امتداد یک ایده حرکت میکند و زنجیر وار به قبل و بعد خودش متصل است.
سوال: تجربه رویداد شماره یک را چگونه دیدید؟
جواب: از نظر من، و به عنوان مدعو تجربه خوبی بود. من هرکاری را که بپذیرم قطعا به آن جدی نگاه میکنم. از این بابت هم، در رویداد نخست کار را با همان جدیت همیشگی پیش بردم. قضاوت نهایی با برگزار کننده است که در آن رویداد تا چه حد به اهدافش نزدیک شده باشد. اما به سهم خودم میگویم که هم پروژه جدی گرفته شد و هم برای من تجربه ی جالب و ارزشمندی بود. در کل، رویداد نخست، به عنوان اولین حرکت، قطعاً کم و کاستی هایی هم داشته که طبیعی است. دستیابی به نتیجه ای کاملتر، وبه دنبال آن استقبالی بیشتر، جدیت وعلاقه ای متداوم را می طلبد.