بیوگرافی فرهاد فزونی:
فرهاد فزونى متولد سال ١٣٥٧، تهران، داراى مدرك كارشناسى رشته گرافيك از دانشگاه آزاد اسلامى و عضو انجمن طراحان گرافيك است. او برنده جوايز متعدد در حوزه گرافیک و تئاتر بوده و به علاوه داور جشنواره ها و دو سالانه از جمله سرو نقره اى، پوستر تئاتر فجر و… بوده است. مديريت هنرى مجلاتى از جمله فرهنگ و آهنگ، هنر فردا، خردنامه، تصويرنامه و… را عهده دار بوده و در هنرستان هاى هنرهاى زيبا، مدرسه ويژه و كمپ گرافيك به عنوان مدير گروه يا مدرس مشغول به كار است. او تا كنون چندين نمايشگاه انفرادىِ اينستاليشن، مجسمه، نقاشى و… در تهران، آلمان، تركيه و… برگزار كرده است. وی در دومین رویداد پترنیتکچر به عنوان داور مدعو بخش فراخوان عمومی حضور داشته که به همین بهانه گفتگویی با او داشتیم.
سوال: پترن را چگونه تعریف میکنید؟ و چه شرایطی لازم است تا چیزی را به عنوان پترن دسته بندی کنیم؟
جواب: لازم میبینم که برای پاسخ به این سوال کمی به عقب برگردیم و زاویه دیدمان را تغییر دهیم. علم مدرن از زاویه دید انسان به جهان نگاه میکند و اما من کمی به عقب بر میگردم مانند زاویه دیدی که مینیاتور به جهان داشت. چون پترن از این دو زاویه متفاوت است.
وقتی از زاویه دید قدیمی تر به پترن نگاه میکنیم ما خودمان هم یک پترن محسوب میشویم. و درواقع پترن هایی در دل پترن های دیگر هستیم. حال از این زاویه نمیشود توقع داشت که ما پترن را تعریف کنیم چون خودمان بخشی از این پترن هستیم! برای مثال: در ماجرای سرطان، پترنی در وجود ما هست که به پترن دیگر تغییر شکل داده و ما میمیریم. یا در مثالی دیگر: ابی که ما مینوشیم از پترن های مشخص و قابل هضم برای بدن ما تشکیل شده در صورتی که اگر پترن ان تغییر پیدا کند میتواند غیر قابل اشامیدن شده و مارا نابود کند.
پس ما همگی پترن هستیم با این تفاوت که ساده و پیچیده بودنمان متفاوت است. و ما پترن های ساده را درک میکنیم اما پترن های پیچیده تر را به علت عدم درک کنار میگذاریم. مانند ریتم تغییر فصل که برای ما قابل درک است اما ممکن است فصل های بزرگ تری وجود داشته باشند که عمر ما فرصت درک ان را به ما ندهد پس به همین ترتیب چیدمان هایی که پیش روی ما هستند همگی پترن هستند که بخشی قابل درک و بخشی برای ما غیر قابل درک هستند. و ما اغلب با بخشی که درک میکنیم سر و کار داریم.
سوال: چه حوزه ای از موضوع پترن برای شما جالب توجه است؟ چه وجهی از پترن برای شما موضوعیت دارد که به عنوان یک پرسش و مسئله معاصر به ان بپردازید؟
جواب: از نظر من اتفاق معاصر در پترن در واقع همان آگاه شدن از مساله پترن است. اینکه در هنر ما پترن تا این حد جدی و مهم است شاید به این علت باشد که ما هنرمند تفکیک شده نداشتیم، برای مثال: ما شاعرهایی داشتیم که علم نجوم میدانشتند ریاضی دان بودند موسیقی میدانستند نقاشی و پزشکی میدانستند و در واقع مجموعه ای از هنر و اگاهی بودند و هر انچه که برای مثال در ریاضی کسف میکردند در موسیقی شان هم معنا پیدا میکرد. برای مثال موسیقی کشف زیبایی شناسیی پترن صوتی است. انسان جایی درک کرد که با یک ریتم مشخص و در عین حال پیچیده میتواند با ترکیب نت ها موسیقی را که پترن صوتی است خلق کند اما در عین حال باز این هم ریاضیات است بازهم نوعی طبیعت است، یا مشابه همین اتفاق روی دیوار و گنبد مسجد اتفاق می افتد. رابطه ی بین اسمان،ریاضیات،موسیقی و کشف پترن گنبد را ساخته و امروز که ما این ها را تفکیک میکنیم شاید برای ما عجیب باشد اما در واقع این روند کشف نظم و قاعده جهان هستی است. به این صورت که انسان در تلاش برای کشف جهان هستی بوده و در این راستا ان ها را به صورت موسیقی و فرش و … خلق کرده. که برخی امروز از نظر ما هنر و برخی دیگر صنعت هستند. و ما امروز روی این روال نام پترن را گذاشتیم و ان را بازنگری میکنیم.
سوال: نقش پترن ها در طراحی معاصر را چگونه میبینید؟
جواب: میتوانم بگویم ما با اگاهی از پترن در حال کشف قواعد و خلق انها هستیم. در واقع پیش بردن چیزهایی که بطور طبیعی در طبیعت موجود هستند اما میتوانند با نگاه دیگری پیش تولید و حتی خلق شوند. مانند همین اینترنت: ما با اگاهی از علم صفر و یک و پیش بردن ان به مفهوم جدیدی به نام اینترنت رسیدیم و ان را خلق کردیم. جهانی که موازی با جهان کنونی ما در حال پیشروی است و ما در عین حال در ان هم وجود داریم. پس جهان بینی ما کمک میکند که با دانش قبلی پترن های جدیدی را به وجود اوریم که دنیای جدیدی را شکل بدهد.
سوال: پترن در گرافیک با پترن در سایر حوزه ها چه تفاوتی دارد؟
جواب: بنظر میرسد که پترن در گرافیک معمول تر و دیده شده تر باشد.و این ظاهر ماجراست چرا که ما در گرافیک پترن های بسیار ساده را هم میتوانیم ببینیم و حضورشان را احساس کنیم. هرچند که ما در گرافیک هم پترن پیچیده داریم که یا فراموش شده و یا با چشم معمول غیر قابل دیدن است. اما حقیقت این است که این پترن با سایر حوزه ها تفاوت بنیادینی ندارد. تنها چون گرافیک استفاده های ساده تری از پترن کرده است پترن در ان محسوس تر است.
سوال: نگاه یک طراح ایرانی به پترن چه تفاوتی با سایر طراحان غربی و شرقی دارد؟
جواب: تفاوت اساسی ندارد اما احساس میکنم که استفاده از پترن در طراح ایرانی بسیار درونی تر و غریزی تر و آسان تر است مثل همین روند شعر سرودن ایرانی ها که برای ایرانی ها چیز بعیدی نیست چون زبان و فرهنگ ما در شعر قدرتمند است و شعر اصلا جزئی از ساختار تفکر و زیستی ما است پس ما با پترن امیخته تر هستیم. البته این مقایسه در آفریقا و ژاپن و هند برای من دشوار است اما ان چیزی که میبینیم و خودمان احساس میکنیم این است که ما در پترن بزرگ شده ایم برای مثال از فرش زیر پای ما گرفته تا دیوارهای اطرافمان اما باز هم میگویم که این ادعا قطعی نیست چون ما در یران بزرگ شدیم و متاسفانه یا خوشبختانه فقط یکبار میتوانستیم بزرگ شویم و نمیشد در جای دیگر هم بزرگ شویم و تجربه های دیگر را هم داشته باشیم.
سوال: جایگاه نقوش تاریخی ایران در طراحی معاصر کجاست؟ایا به نقوش ایرانی قایل هستید و یا بیشتر از هویت ایرانی ان را متعلق به حوزه فرهنگی اسلامی میدانید؟ به عبارت دیگر در فضاهای معماری این نقوش محدود به فضاهای مذهبی شده اند ایا در حوزه گرافیک هم چنین اتفاقی روی داده است؟
جواب: سوال پیچیده ای است که جواب ساده ای ندارد در واقع من خیلی ایرانی و اسلامی را نمیتوانم از هم تفکیک کنم بهرحال دوره های تاریخی متفاوتی در ایران امده و رفته و جهان بینی های متفاوتی بهمراه داشته و این ها همگی روی هم تاثیر گذاشتند و انچه که ما امروز هستیم نتیجه ی در هم تنیده شدن همه ی این ها است. بنابر این نمیتوان با قاطعیت گفته که مسجد در اصفهان یک اثر ایرانی است یا یک اثر اسلامی! ما هم در عربستان مسجد داریم و هم در اصغهان اما میبینید که کاملا با هم متفاوت هستند همچنین در اصفهان هم کلیسا وجود دارد و هم مسجد که باز این ها هم با هم تفاوت دارند. پس خیلی مسائل در هم تنیده شده تا این ها به این صورت شکل بگیرند. پس ایرانی و اسلامی را نمیتوان ار هم تفکیک کرد از طرفی شما بارها شنیده اید که میگویند خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد و در کنار ان مسجد جایگاه تجلی خداست و باید انقدر زیبا باشد ک در خور و شایسته خداوند باشد پس میبینیم که زیبایی شناسی با فرهنگ اسلامی پیشرفت ویژه ای دارد.
فکر میکنم این حاصل کم کاری معماران و تلاش طراحان گرافیک است که موجب شده این مفهوم از این حالت خارج شود. چرا که این مسیری است کخه میتواند به شکل طبیعی اتفاق بیفتد ما در کنار غرب که در حال خلق یک جهان مدرن است و پیشنهاد میکند که مدرن چیست ما یا باید کم کار باشیم و کار اسان را انجام بدهیم و برویم سراغ هرانچه که جهان به ما میدهد من خودم شخصا معتقد هستم که ما باید هرانچه را که داریم معاصر بکنیم برای داشتن جهانی معاصر.
یکی از دوستانم تعرف میکرد که قصد داشتم موسیقی ترکمن صحرا را یاد بگیرم اما از ترکمنها شنیدم که میگفتند چطور میخواهی این کار را بکنی تو که سوار اسب نشدی در بیابان نبودی شیهه اسب را نشنیدی! شاید بتوانی موسیقی را تکرار کنی اما چیزی را که ما خلق کردیم را نمیتوانی خلق کنی. پس اگر موسیقی ترکمن ها پیشرفت نکند مقصر این مساله ترکمن ها هستند چون بدیهی است که ما ان را نمیتوانیم خلق کنیم و از این بابت کمکی ازما ساخته یست.
حال در مساله معماری هم به همین صورت است معماران ما باید به سبک ایرانی این معماری ایرانی را پیش ببرند این که ما در غرب و به شیوه ی انها تحصیل میکنیم و میاموزیم حاصل میشود سقاخانه در نقاشی شاید چندان بد هم نباشد اما در واقع به سبک غربی به هنر ایرانی نگاه کردن است. و اینگونه نمیتوان خود هنر ایرانی را پیش برد. پیشرفت د ادن هر چیزی از روش و ریشه ی خودش تنها امکان پذیر است.
اگر بخواهم جمع بندی کنم میتوانم بگویم که تعلل و سهل انگاری از ماست چون سپریدم به کسی دیگر کا به ما بگوید چ کاری انجام دهیم.
حتی حس میکنم که معماری ما در موقعیت جالی به سر نمیبرد حتیش اید به نطر برسد که در این حوزه بهترین ها را داریم اما من چیز چشمگیری که بتواند پیشنهاد جدیدی به جهان مطرح کند را نمیبینم.
سوال: پترن در پروژه های شما چه جایگاه و نقشی دارد؟
جواب: در واقع من از پترن های ساده زیاد استفاده میکنم چون بنظرم جذاب بوده و یاد اور هست اما بیشتر به پترن های پنهان غیر قابل دیدن علاقه مندم که در ساختاری عمل میکنند اما مخاطب خود پترن را نمیبیند و تاثیرات ان را نمیبیند البته توضیحات پیچیده ای دارد اما بهرحال علاقه ی من به ان است چون ندیدنی ولی محسوس است.
برای مثال افراد مدتها جلوی تصویر می ایستند و حس میکنند که دوستش دارند و میخواهند ان را تماشا کنند اما نمیدنند چرا این به این دلیل است که زیر این تصویر ساختاری قرار گرفته است که مانند یک زیربنای قوی است.
حتی در طبیعت هم پترن اغلب نا محسوس و غیر قابل دیدن است انسان متوجه وجود پترن شده و شرع کرده است به کشف ان اما در حقیقت در اول قابل دیدن نبوده است. مثل زمانی که متوجه حضور چیزی شد و بعد با دستگاه شروع کرد به رصد ستاره ها. و درواقع جذابیت جهان به همین است که پترن های غیر قابل دیدنی وجود دارند و در حال کار کردن هستند و وقتی ما همان را داخل اثر هنری میبریم به صورت پنهان، برای انسان جالب و سحر امیز است.
سوال: در پروژه های شما رد پای گذشته و اتصال ان به امروز به خوبی قابل مشاهده است. چگونه این اتصال برقرار میشود؟ ایا یک پروسه اگاهانه است یا بصورت غریزی رخ میدهد؟
جواب: تلاشم این است که این فاصله را بتوان پر کرد و این فاصله تنها در شرایطی پر میشود که نسبت به انچه که در گذشته اتفاق افتاده اگاه باشی و اگاه باشیم از هرانچه که در جهان معاصر در حال رخ دادن است من سعی میکنم لحظه ی رو به رو شدنمان با جهان مدرن را حذف کنم و تصور کنم که اگر این اتفاق نمی افتاد چه میشد. البته که بطور کل قابل حذف نیست و منظورم این است که موقت و تئوری روی کاغذ نادیده میگیرم. البته افراد و معلمان مختلفی باعث به وجود امدن این دیدگاه در درون من شدند انند حافظ میر افتابی که مانند کتاب در غرب خبری نیست دقیقا همین دیدگاه را در من به وجود اوردند و من را به اعماق مینیاتور بردند. و به من فهماندن لزوما هر انچه که از ان جانب میبینیم بهترین راه حل نیست.شاید یکی از راه حل های خوب باشد اما مطمئنا میتوان بهتر از ان را نیز ارائه داد. خیلیاز کارهایی که ما در اینجا انجام میدهیم با منطق و سیستم سرمایه داری امکان پذیر نیست حتی مدل و سبکی که من در حال اداره ی استودیو و وابستگان به استودیو هستم با منطق مالی و جهان سرمایه داری همخوانی ندارد و شدنی نیست و همین امکان اتفاقات متفاوت را نیز فراهم میکند. در غیر اینصورت همه چیز تکراری است و فقط سینما تبدیل به هالیوود میشود یا انیمیشن تبدیل به والت دیزنی میشود و گرافیکمان شبیه گرافیک امریکا و هلند میشود و …
سخت است و سخت تر از این حرفهاست که در دام نیفتی و هم سو با جریانات جهان نشوی و مسیر تازه ای را اختراع کنی
حتی یک مقدار کوچکی تلاش در این زمینه هم میتواند بسیار موثر باشد.
سوال: در نشست داوران شما به این مساله اشاره کردید که زیبایی یک کارکرد است و نمیتوان به دسته بندی زیبایی و کاربردی محدود شد، اگر ممکن است کمی بیشتر این موضوع را برایمان باز کنید.
جواب: هر انچه که جذب کننده است شاید بتوان به ان گفت زیبایی. انگار که ما برای جذب، جذب کردن و جذاب بودن به سراغ زیبایی میرویم. مانند گل هایی که مگس ها را میخورند این گل یک زیبایی بر اساس معیارهای زیبایی شناسی مگش خلق میکند تا بتواند مگس را به دام بیندازد. یا مثال دیگر همان چیزی است که موجب میشود دو قوچ با هم بجنگند برای تصاحب یک قوچ ماده و ادامه دادن نسل. اگر به این قضیه به اینصورت نگاه کنیم و بعد به خط و نقش برسیم میبینیم که ما برای جذب کردن از ترفندهای کاربردی استفاده میکنیم. ما شعر میگوییم که مفهوم و حسی را در قالب چیز زیبا عرضه کنیم چون این زیبایی را بتوانیم گسترش بدهیم و ضرب المثل ها هم به همین صورت. پس هر چیزی شکل و فرم پیدا میکند تا زیبا شود و اماده شود برای گسترش پیدا کردن. امروزه ما یک ضرب المثل را استفاده میکنیم که از 500 سال پیش یا 1000 سال پیش منتقل شده این ضرب المثل در گذر زمان ماندگار بوده به علت اینکه دارای فرم و زیبایی بوده و کاربرد هم دارد.