مولف و هنرمند هنرهای هندسی
ژان مارک کاسترا هنرمندی با استعداد، با پیش زمینه ای در ریاضیات، متخصصی شناخته شده در هنر هندسه اسلامی است. پس از دریافت مدرک خویش در ریاضیات وی دوره ای تجربی در دانشگاه پاریس-8 راه اندازی کرد تا به رابطه ریاضیات و هنر بپردازد و کار بر روی اربسک هندسی را آغاز کرد. در آن زمان منابع مطالعاتی محدودی در این زمینه در دسترس بود. او سالها کار کرد و نتایج آن را در دو کتاب به نامها “اربسک – هنرهای تزئینی در مراکش” (1999)، به همراه مقالات متعدد دیگر در این زمینه منتشر کرد. از 2006، او بر روی پروژه های معماری متعددی کار کرده است. فرصتی فوق العاده برای تجربه و به کارگیری ایده هایی رو به رشد در این زمینه هنری. آثار او در جاهایی مانند بازار بزرگ با موسسه علوم و تکنولوژی مصدر در ابوظبی قابل مشاهده هستند.
س. کمی از خودتان برای ما بگویید؛ ما مشتاقیم بدانیم که چگونه به پترنها علاقمند شدید.
ج. من در کوه ها به دنیا آمدم، در مرزی میان فرانسه و اسپانیا. پدرم در سن 27 سالگی درگذشت و سپس مادرم به همراه دو خواهرم و من به جاهای متعددی نقل مکان کردیم. در حال حاضر من در پاریس زندگی می کنم، اما قلب من همچنان به زندگی مردمان خانه به دوش تعلق خاطر دارد. اگر چه من همیشه عاشق طراحی بودم اما تحصیل در رشته ریاضی را انتخاب کردم. هنگامی که شانس تدریس در دانشگاه پاریس را به دست آوردم، درسی تحت عنوان ریاضیات و هنر را راه اندازی کردم و این در زمانی بود که این دو واژه مطلقا جدا از هم تلقی می شدند.
با هنر اشر آشنا شدم. دریافتم که سفری که وی به گرانادای اسپانیا داشت نقطه عطفی در زندگی او بود. بنابراین من هم تصمیم گرفتم مسیر او را دنبال کنم و به قصر الحمرا در گرانادا سفر کردم. این سفر برای من هم نقطه عطفی شد. برعکس اشر من حقیقتا تمایل داشتم که این هنر هندسی را به طور عمیق بفهمم. به کتابها مراجعه کردم اما مطلب به درد بخوری پیدا نکردم. به همین دلیل خودم شروع به جست و جو کردم. این کار زمان برد. در انتها دو کتاب منتشر کردم. کتاب دوم تحت عنوان اربسک به عنوان کتاب مرجع برای سبک غربی هندسه سنتی شناخته می شود. حتی به وسیله استادکاران هنری مراکشی. من به قضاوت آنها بیشتر از هر فرد تحصیل کرده ای اهمیت می دهم. من تدریس را ترک کردم و به سراغ تصویرسازی کامپیوتری و انیمیشن و همچنین هولوگرافی رفتم و سپس زندگی خودم را به عنوان هنرمند آغاز کردم و امروز آنچه را که میدانم و بیشتر از هر چیز دوست دارم انجام می دهم.
برای پاسخ به این سوال که من چگونه به پترن ها علاقمند شدم، من بایستی داستانی را برای شما بازگو کنم. کاملا به یاد می آورم؛ کودک خردسالی بودم؛ با مادرم در یک بازار خیابانی بودم؛ خورشید می تابید؛ ناگهان یک صفحه مدور طلایی دیدم که در یک فروشگاه آویخته شده بود و خورشید را منعکس می کرد؛ به طور قطع یک سینی فلزی مراکشی بود با نقوش هندسی پیچیده حکاکی شده بر روی آن. این تصویر طلا، خورشید و هندسه مرا مجذوب کرد. احساس جذبه کردم … و البته سرخوردگی: آن چیز، دری به فضایی طلایی بود، اما من کلید آن را نداشتم.
در هر موردی، علاقه من به رابطه های آن با چیزهای دیگر بیشتر از علاقه من به خود آن چیز است.
س. پترن را چگونه تعریف می کنید؟ به عبارت دیگر چگونه یک طرح را به عنوان یک پترن دسته بندی می کنید؟
ج. مفهوم انگلیسی پترن بسیار گسترده است. اینجا ما درباره پترنها از دیدگاهی هنری و یا ریاضی صحبت می کنیم.
بگذارید این طور بگویم که پترنها پاسخی است به پرسش چگونه فضا را پر کنیم (اغلب فضای دو بعدی) به کمک یک واحد تکرار شونده. تعریف ریاضی آن دقیقتر است: مسئله این است که چگونه یک سطح نامتناهی را با مجموعه ای از تایلهای متناهی پر کنیم، به گونه ای که هیچ فضای خالی و یا همپوشانی ایجاد نشود. چنین پترنی از دو چیز ساخته شده است: مجموعه ای متناهی از تایل ها و یک ساختار (راهنماهایی برای نحوه به کارگیری تایلها). تا زمان کشف پترنهای غیر پریودیک و کازی-کریستالها، تصور می شد پترنها پریودیک هستند (از چینش یک واحد روی یک سطح تشکیل شده اند که به کمک تکرار و جا به جایی ممکن می شوند، مانند کریستالها و یا کاغذ دیواری)
س. چرا پترنها اهمییت دارند؟ چه چیزی پترنها را جذاب می کند؟
ج. به عبارت دیگر چه چیزی به زندگی اهمیت می بخشید؟ سخت است که بگوییم، اما ساده است که آن را زندگی کنیم. پترنها همه جا هستند، پترنها در پوست شما هستند.
س. آیا پترنها بخشی از علم و فلسفه محسوب می شوند و با آن رابطه و تعامل دارند؟
ج. این پرسشی است که ریاضیدان نابغه – و البته آزاد از قید و بند – فرانسوی الکساندر گروتندیک، که در سال 2014 درگذشت نیز مطرح کرد. مسئله پترن با تئوری او در ارتباط است، اما تعداد معدودی ریاضیدان سطح بالا میتوانند معنای آن را دریابند. از طرف دیگر، شما به خوبی میدانید که ریاضیدانان یک تئوری پترن را طرح و بسط دادند که منبعث از تئوری گروه ها است. این برای کریستال شناسان کاربرد دارد و همین طور برای هنرمندان. این ارتباط از دو سو کار می کند: ما میتوانیم پترن ها را به کمک تئوری های ریاضی بفهمیم و ریاضیدانان می توانند از پترن ها بیاموزند. این اخیرا با کشف کازی-کریستالها اتفاق افتاد که کار علمی بسیاری برد و منجر به تعریف جدیدی از آنچه کریستال نامیده می شود گشت و مفهوم تقارن را زیر سوال برد.
س. تغییر و تحولات پترن های سنتی به پترنهای معاصر را چگونه میبینید؟
ج. ممنونم که عبارت معاصر را به کار بردید و نه مدرن. من مدرنیته را مفهومی خارج از زمان می دانم.
من بر روی تکامل پترن های سنتی کار می کنم. چیزی که اغلب میبینم، به خصوص در معماری معاصر، مشخصا تغییر شکل است، آنهم به ضعیفترین حالت ممکن. سنت و مدرنیته یک مفهوم مد روز است. امروزه هنگامی که معماران نیاز دارند تا به نیاز کارفرما در این مورد پاسخ دهند، آیا به سراغ یک استاد هنر می روند؟ نه، آنها در اینترنت به جست و جوی پترن ها میپردازند. هر چند که پترن آنها باید اصیل و مدرن باشد؛ چیزی که آنها دانشی از آن ندارند. بنابراین آنها یک پترن سنتی را میگیرند و آن را شکنجه می کنند تا جایی که دیگر قابل باز شناسی نباشد و بعد تظاهر می کنند که این یک پترن نو است. آنها خوش شانس هستند چون کارفرما هم دانشی در این مورد ندارد. با این وجود حتی اگر شما هیچ چیز از پترن ها ندانید اما می توانید حس کنید که یک پترن خوب یا بد است. خطر این نوع برخورد با پترنها این است که مردم را از پترنهای سنتی زده می کند. خوشبختانه استثنائات خوبی از بعضی طراحان خوب پترن هم هست.
س. آیا پترنهای سنتی در دوران معاصر هم واجد ارزش هستند؟
ج. من میتوانم سوال با ارزش شما را بفهمم چون از طریق یک زبان سنتی ساختار یافته است.
س. در باره آینده پترن ها چه فکر می کنید؟ پترنها به چه سمتی در حرکت هستند؟ و آیا فکر می کنید پترنهای سنتی قابلیت رشد دارند؟
ج. آقای پاکارد در کتاب معروف – و غیر قابل نادیده گرفتن– خود به پرسش مشابهی از سمت استادکاران مراکشی پاسخ می دهد. او گفت: “من در جست و جوی گلی ناشناخته هستم، گلی که از سمت آینده خواهد آمد”
من باور دارم که هنر الگوهای سنتی – به عنوان فرآیندی زنده – نیاز دارد و می تواند ضمن حفظ معنا و روحش از مفاهیم ریاضیات جدید بهره ببرد و به رشد و نمو خود ادامه دهد. این همان کاری است که من قصد دارم در آثار خود به نمایش بگذارم.
س. مدیای دیجیتال چگونه بر طراحی پترنها اثر می گذارند؟
ج. به بدترین و بهترین شکل ممکن.
س. گویا شما با دفاتر معماری نیز همکاری داشته اید. کمی درباره این تجربه تان به ما بگویید.
ج. دفتر فاستر و همکاران مسئول پروژه بازار مرکزی در ابوظبی امارات متحده عربی بود. کارفرما خواهان ردی از سنت در تزئینات نما بود. البته با خوانشی مدرن. گروه طراحی تلاش کردند تا به کمک کتاب “اربسک” من این کار را انجام دهند اما این نیاز به زمان بسیار داشت و کارفرما هم از نتیجه کار راضی نبود. بالاخره در آخرین لحظه ها آنها با من تماس گرفتند. آنها از من مشاوره خواستند، اما من تصمیم گرفتم که خود طراحی را انجام دهم. این آغاز یک همکاری پرشور بود. پروژه مورد علاقه خود من در شهر مصدر ابوظبی است.
در کار با معماران من دریافتم که آنها فرهنگ سنتی تزئین را از دست داده اند. این موضوع در سبک معماری مدرن و مینیمال به عقب رانده شد و این دانش در مدارس معماری امروزی آموزش داده نمی شود. بنابراین وقتی آنها به تزئین نیاز دارند تنها در انتهای کار به آن می اندیشند و یک الگو را مانند یک کاغذ دیواری به کار می چسبانند.
آنها نمیدانند که تزئین و به خصوص از نوع هندسی آن باید با ساختار رشد و تکامل بیاید. به همین دلیل است که من نمیتوانستم که بعضی اشتباهات بارز در به کارگیری پنلهای نمای بازار مرکزی ابوظبی اجتناب کنم. خوشبختانه معماران از اشتباهاتشان آموختند و پروژه های بعدی بسیار بهتر شدند.
همکاری با فاستر و همکاران فرصتی فوق العاده بود برای تجربه ایده هایم در زمینه سیر تکاملی سنت. من با حس آزادی مطلق و اعتماد به نفس کامل کار میکردم. از این افراد باهوش بسیار آموختم و پویایی گروه بسیار مثبت بود. هر پروژه تجربه ای از ایده هایی نو بود و از پس آنها ایده هایی جدیدتر زاده می شد. متاسفانه پس از بحران اقتصادی بسیاری از پروژه های بزرگ نا تمام ماند و این جریان آهسته و آهسته تر می شود.
کار روی پروژه های بزرگ برای حس خودخواهی طراح بسیار الهام بخش است. چرا که بسیار جذاب است که در کارهای بزرگ همکاری کرد. مانند رویای کودکی است. خوب، هنگامی که این کار انجام می شود، دیگر انجام شده است. حالا من از این رویا رها شده ام. جالا من دوست دارم که رویاهای جدیدتری را بشناسم، انجام کاری خوب. چه بزرگ، چه کوچک، اهمیتی ندارد. تنها کافی است که برای مردم خوب باشد. نه برای میلیاردرها و شاهزاده ها، بلکه برای مردم واقعی. با احترام به زندگی.
س. در معماری معاصر تلاشهایی انجام شده که خوانشی نو از الگوهای هندسی انجام شود، به خصوص در پوسته بناها. این تلاشها را چگونه ارزیابی می کنید؟
ج. “خوانشی نو”، “خوانشی مدرن” …، کلمات، کلمات، کلمات… حقیقت این است که بدون فهمی عمیق از سنت نمی توان کار جالبی انجام داد که این نیز نیاز به تلاش بسیار دارد.
سنت نتیجه کار مستمر نسل ها و نسلها هنرمندان و صنعتگران ناشناس است که به درجه بالایی از پیچیدگی دست یافتند. این شایسته احترام است. بنابراین اگر کسی به اندازه کافی نمیداند بهتر است که کاری انجام دهد که کاملا از سنت آزاد است تا اینکه تلاش کند خوانشی نو انجام دهد. به این ترتیب به روح سنت نیز نزدیکتر خواهد بود تا اینکه به تقلید روی آورد و یا تحول ناقص و نادرستی را شکل دهد. با این وجود کارفرما نا آگاه است و ممکن است با تقلیدی که با واژه هایی چون سنت و مدرنیته آمیخته شده راضی شود.
س. آیا این درست است که بگوییم در فعالیت حرفه ای معاصر، ما به طراحان پترن متخصص نیاز داریم؟
ج. متخصص یا نه، نیاز به طراحان خوب داریم.
از طرف دیگر، این “ما” چه کسانی هستند؟ پر واضح است که بسیاری از شرکت ها به چیزی جز طرح ارزان و طراح ارزان نیاز ندارند.
ما نیاز به افراد آموزش دیده داریم. این همچنین مسئولیت معماران نیز هست.
س. به عنوان یک معلم، آیا معتقدید که هنرجویان بایستی کار خود را با طراحی دستی شروع کنند و یا ابزارهای دیجیتال؟ آیا به نظر شما یادگیری کدنویسی برای طراحی پترنهای پیشرفته نیاز است؟ شاید اگر کمی از روش شخصی خود برای ما توضیح دهید مفید باشد.
ج. در ابتدا رویاپردازی، رویاپردازی بسیار. سپس ایده از طریق دست بر روی کاغذ می آید. سپس ما میتوانیم هر ابزاری را برای نهایی کردن ایده استفاده کنیم، مانند نرم افزارهای کامپیوتری!
کد نویسی میتواند مفید باشد اما ضروری نیست. حتی بدون کد نویسی هم میتوان یک روند زایا تعریف کرد، مانند یک الگوریتم. کارکردن با یک متخصص کامپیوتر هم میتواند مفید باشد. خود من گاهی خسته می شوم از اینکه همه کارها را خودم به تنهایی انجام دهم. به همین دلیل است که من از کار کردن با همکاران خوب لذت می برم.
در مورد روش آموزشی من: ابتدا باید دیدن را یاد گرفت. در مراکش و البته در ایران شما به چیزی احتیاج ندارید جز اینکه اطراف را خوب ببینید. سپس طراحی از شبکه مثلثی آغاز می شود. و سپس من روشی از طراحی دست آزاد برای طراحی پترنهای هشت ضلعی را آموزش می دهم که تقریبی از شبکه بندی مربعی را به کار میگیرد. سپس دانشجویان تشویق می شوند که ساختارهای پایه را پیدا کنند و الگو را حل کنند. در انتها به سراغ کامپیوتر می روند و نرم افزارهای طراحی وکتوری را به کار می برند تا الگوهایی را با تناسبات دقیق طراحی کنند و فهم آن را کامل کنند. این اولین مرحله یادگیری است. من همچنین بعضی از بازیهایم را به کار می برم، چراکه بسیار خوب است که با تایلها در مقیاس ملموس کار کرد. در آخر اینکه من یک روش ندارم، بلکه روشهای بسیار دارم و به یک روش واحد جهان شمول اعتقادی ندارم.
س. با سپاس از شما.